نون و القلم

خدا یکتاست

نون و القلم

خدا یکتاست

پیوندهای روزانه

۳ مطلب در مهر ۱۴۰۴ ثبت شده است

۲۲
مهر
۰۴

 

اعوذ بالله من الشیطن الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

 

جادوی شیاطین (قسمت 176)

درمان بیماری (بخش 23)

خون (6)

 

 

بشر در حرفهای خود صادق نیست. سیگار تولید میکند و روی جعبه آن، عکس یک ریه سیاه را هم چاپ کرده است. اما در کنار آن دارد آن را در سطح وسیع تولید میکند و به یک تجارت تبدیلش کرده است. بشر صادقانه عمل نمی کند، زیرا اگر راست میگفت؛ نمی بایست در سطح وسیع تولیدش میکرد. این نوع شعارها همگی نمایشی و توخالی است، زیرا با عمل نمی خواند. میگوید مواد مخدر مضر است ولی در سطح وسیع در دراگ استور ها بدون حالت اضطرار بفروش می رساند. اینها تجاری سازیش کرده اند و اینها را به یک حرفه و شغل تبدیل کرده اند. با حربه و نیرنگ تجاری سازی و تمرکزسازی، هر آنچه مضر است را دارند گسترش و پخش میکنند.

 

کَبُرَ مَقْتًا عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ ﴿۳

نزد خدا سخت ناپسند است که چیزى را بگویید و انجام ندهید (۳)

 

بشر حق را با باطل قاطی می کند و یک سری قواعد ضد عقل تولید میکند و بوسیله آن حق را می پوشاند.

 

وَلَا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَکْتُمُوا الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿۴۲

و حق را به باطل درنیامیزید و حقیقت را با آنکه خود میدانید کتمان نکنید (۴۲)

 

خدای رحمان دستور می فرماید که برای حل مشکلاتتان از صبر و نماز کمک بگیرید. کمک گرفتن از صبر، به آن معناست که در تمام امور دنیایی خویش، صبر را تزریق کنیم. وقتی خدا می فرماید که از صبر و نماز کمک بگیرید؛ به آن معنا نیست که هر چند مدت یکبار بگوییم ای صبر کمکم کن و یا ای نماز کمکم کن. بلکه به این معناست که صبر و نماز را در استایل زندگی خویش دخالت دهیم تا مشکلاتمان حل شود و به استایل درستی از زندگی برسیم.

 

وَاسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ وَإِنَّهَا لَکَبِیرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِینَ ﴿۴۵

از شکیبایى و نماز یارى جویید و به راستى این [کار] گران است مگر بر فروتنان (۴۵)

 

در قسمت قبلی درمان بیماری، بیان شد که فیبر و سبوس در موارد غذایی همان صبر هستند که در لایه تغذیه جسمانی به این صورت نمود پیدا میکنند. بنابراین صبر در تغذیه، یعنی فیبر و سبوس و سایر مواد مفید و ضروری را از ماده غذایی نگیریم تا غذا در بدن ما دیرتر و بطور آهسته آهسته هضم و جذب شود. این میشود فرآیند صبر در تغذیه. بنابراین،

 

صبر در تغذیه: مصرف مواد غذایی فیبر دار و سبوس دار، پرهیز از مصرف مواد غذایی خون مانند. مواد غذایی خون مانند، سریع الجذب، سریع الهضم، سریع الاثر هستند. اینها مخالف فرآیند صبر هستند.

 

صبر در درمان بیماری: مثل ایوب باید از پایه ها و توانایی های اولیه بدن خود برای درمان استفاده کنیم. مصرف بدون اضطرار داروها و قرصها و سایر مواد شیمیایی یعنی میانبر زدن و عدم بکارگیری صبر در درمان.

 

صبر در درس خواندن: حفظ نکردن مطالب، بلکه اصولی و پایه ای درس خواندن و یادگیری عمیق و زمانبر مطالب. یادگیری یک تخصص بهتر از حفظ مطالب بدرد نخور است. کنکور به سبک فعلی روشی غلط در درس خواندن ایجاد کرده است که باعث شده است که مدارس طبقاتی شود و قبول شدن در رشته های برتر، به اقشار خاصی از جامعه محدود شود.

 

صبر در شغل و پیشه: بجای ماهی، ماهی گیری و تخصص یادگرفتن؛ اگر چه زمانبر است. یک شغل و تخصص و مهارت کم درآمد بهتر است از یک شغل کاذب بی تخصص و بی مهارت پر درآمد.

 

صبر در ازدواج: همسر نباید براساس معیارهای غلط، انتخاب شود. بلکه استایل زندگی زوجین باید همسان باشد. عشق یک مفهوم شیطانی است که دقیقا مخالف صبر است. زیرا افراد عاشق و معشوق از همان اول، تعلق و توجه کامل همسر خویش را میخواهند که عملا امکان پذیر نیست و اگر هم کسی مدعی شود، یک دروغ بیش نیست. اساسا عشق و مفاهیم مربوطه مخالف صبر هستند. کسانی که عشق را مبنای زندگی خویش قرار میدهند، از همان اول زندگی همه چیز و همه امکانات را کامل می خواهند و این عملا یعنی عدم بکارگیری صبر و شروع یک زندگی زشت براساس دروغ و غیرقابل تحمل.

 

صبر در تفریحات و سرگرمی و ورزش: مصرف نکردن مکملها و پودرها در بدنسازی. بدن باید طبیعی و طی زمان شکل گیرد. زنان در ورزش پایین تنه و مردان بالاتنه بزرگ میکنند و اینها همگی بوسیله مواد خون مانند امکان پذیر است و عملا زن ومرد را در دو جبهه و جهت مخالف هم قرار میدهد. وقتی زنان و مردان در دو جهت مخالف هم رشد کنند، عملا به دشمن و ضد هم تبدیل میشوند. کسانی که بدنسازی میکنند و از پودرها و مکملها و ژلها و ... استفاده میکنند، وقتی این حرف را بشنوند، فورا در جواب میگویند که کار ما یک نوع ورزش است و بهتر از آن است که معتاد شویم! آنها ورزش کردن را بهانه میکنند. غافل از اینکه مصرف این نوع داروها و مکملها و پودرها هم نوعی اعتیاد است. ورزش بدون بکارگیری صبر یک نوع اعتیاد است و مضرات فراوان جسمی و روانی در پی دارد. بشر دارد به روشهای مختلف خودش را فریب میدهد. مفاهیم خیر با شر قاطی شده است. تحرک در ورزش قسمت خیرش است. اما مصرف مواد خون مانند قسمت شرّ آن است. به این طریق خیر و شر، حق و باطل با هم قاطی میشوند (وَلَا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ = حق را با باطل نیامیزید = حق را با باطل قاطی نکنید = حق را با باطل نپوشانید).

 

و میتوان از این نوع مثالهای زیادی زد. خدای مهربان، برای زندگی آخر دوره ها و آخر الزمان، صبر را یک آیتم خیلی ضروری میداند و بدون بکارگیری آن، انسان آسیب زیادی خواهد دید و در خسران فرو میرود.

 

وَالْعَصْرِ ﴿۱

سوگند به عصر [دوره زمانی] (۱)

 

إِن ٱلْإِنسَٰنَ لَفِی خُسْرٍ ﴿۲

که واقعا انسان دستخوش زیان است (۲)

 

إِلَّا الَّذِین آمَنوا وَعَمِلُوا ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ ﴿۳

مگر کسانى که ایمان آورده (پندار نیک) و کارهاى نیک کرده (کردار نیک) و همدیگر را به حق سفارش (گفتار نیک) و به شکیبایى توصیه کرده‏ اند (گفتار صبر) (۳)

 

همانطور که در قسمت قبل بیان شد، صبر به زیبایی ربط دارد. به همین خاطر کلمه زیبا (جمیل) در قرآن به صور مختلف همیشه با صبر همراه شده است (فَصَبْرٌ جَمِیلٌ).

 

فَاصْبِرْ صَبْرًا جَمِیلًا ﴿۵

پس صبر کن صبرى نیکو (۵)

 

وَاصْبِرْ عَلَى مَا یَقُولُونَ وَاهْجُرْهُمْ هَجْرًا جَمِیلًا ﴿۱۰

و بر آنچه مى‏ گویند شکیبا باش و از آنان با دورى گزیدنى خوش فاصله بگیر (۱۰)

 

وَجَاءُوا عَلَى قَمِیصِهِ بِدَمٍ کَذِبٍ قَالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَکُمْ أَنْفُسُکُمْ أَمْرًا فَصَبْرٌ جَمِیلٌ وَاللَّهُ الْمُسْتَعَانُ عَلَى مَا تَصِفُونَ ﴿۱۸

و پیراهنش را [آغشته] به خونى دروغین آوردند [یعقوب] گفت [نه] بلکه نفس شما کارى [بد] را براى شما آراسته است اینک صبرى نیکو [براى من بهتر است] و بر آنچه توصیف مى ‏کنید خدا یارى ‏ده است (۱۸)

 

قَالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَکُمْ أَنْفُسُکُمْ أَمْرًا فَصَبْرٌ جَمِیلٌ عَسَى اللَّهُ أَنْ یَأْتِیَنِی بِهِمْ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ ﴿۸۳

[یعقوب] گفت [چنین نیست] بلکه نفس شما امرى [نادرست] را براى شما آراسته است پس [صبر من] صبرى نیکوست امید که خدا همه آنان را به سوى من [باز] آورد که او داناى حکیم است (۸۳)

 

پس کلمه صبر همراه جمیل (زیبایی) آمده است. این نشان میدهد تنها راه بدست آوردن زیبایی، دخالت دادن صبر در امورات تغذیه و درمان و تحصیل و شغل و ازدواج و سایر امور است. برخلاف تصور عامه مردم، زیبایی ربطی به بی خط و خال و بی چروک بودن صورت و یا جنسیت ندارد. بلکه زیبایی یک هارمونی و نظم کلی زیبا به فرد صبور می بخشد که از دید کلی زیباست. این نوع زیبایی فقط بوسیله تزریق صبر در امورات مختلف بدست می آید. صبر در شاخه های مختلف زندگی، با همدیگر دست به دست هم داده و آدمی را زیبا میکنند. ایوب که با روش رحمانی خود را درمان کرد؛ زیبایی او چندین برابر شد، طوریکه همسر و فرزندانش که او را ترک کرده بودند، به سوی او بر گشتند.

 

وَوَهَبْنَا لَهُ أَهْلَهُ وَمِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَةً مِنَّا وَذِکْرَى لِأُولِی الْأَلْبَابِ ﴿۴۳

و [مجددا] کسانش را و نظایر آنها را همراه آنها به او بخشیدیم تا رحمتى از جانب ما و عبرتى براى خردمندان باشد (۴۳)

 

استفاده از دارو و قرصهای شیمیایی بجز در حالت اضطرار یعنی عدم بکارگیری توانایی های اولیه و پایه ای بدنی و این یعنی عدم صبر. خوردن مواد خون مانند یعنی موادی که سریع الهضم، سریع الجذب و سریع الاثر هستند؛ مخالف ماهیت صبر هستند. اینها همگی دست به دست هم داده و انسانها را زشت میکنند. مشکل در اینجا، فقط زشت شدن نیست و بلکه غیر قابل تحمل شدن است. وقتی از زشتی صحبت می کنیم، قسمت کوچکی از آن مربوط به ظاهر است و بقیه مربوط به رفتار و کردار است. زشتیی که بوسیله عدم صبر بدست آید، ضررش به دیگران هم خواهد رسید و جامعه ای غیر قابل تحمل بدست خواهد آمد. در این جامعه ازدواج و سایر امور نیک به بن بست خواهند رسید.

گاهی مردم پیش خود فکر میکنند که مشکلات اقتصادی عامل اصلی عدم ازدواج جوانان است. اگر چه این عامل بسیار مهمی است ولی این قضاوت آنان به این علت است که آنان هنوز ماهیت رفتار و کردار و جسم آدمی را نمی شناسند و در آن دقت نمی کنند. چون حتی اگر زن و مرد هیچ مشکل مالی هم نداشته باشند و زیر یک سقف بروند؛ رفتارهای زشت و زننده ای که به علت عدم صبر در امورات مختلف، از خود نشان میدهند، باعث میشود که از همدیگر زده شوند و مودت و رحمت بینشان نماند. در این حالت ازدواج به طلاق و یا طلاق عاطفی منجر خواهد شد. در این مورد مثالهای زیادی را در جامعه میتوان مشاهده کرد. کسانی که مشکل مادی چندانی ندارند ولی نمی توانند با هم باشند. زیرا صبر را در امورات زندگی خویش حذف کرده و به حالت زشتی از زندگی رسیده اند و برای هم قابل تحمل نیستند.

خدای رحمان می فرمایند:

 

وَاللَّهُ یُحِبُّ الصَّابِرِینَ 

وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرِینَ

 

این دو جلمه از قرآن بسیار پرمعنی است. خدا نه تنها صابران را دوست دارد، بلکه با آنهاست. این ثابت میکند که فقط در یک حالت می توان در نظام رحمانی ماند و آن هم رعایت صبر در ابعاد مختلف است. در غیر آن صورت از ریل نظام رحمانی بیرون می روید و از آن پرت خواهید شد و به یک نظام مصنوعی و پر از ایراد سپرده خواهید شد.

نادیده گرفتن واقعیتها در جهان و پوشاندن حقایق، ناشی از عدم صبر است. خدای متعال می فرماید که فتنه مضرتر از قتل است. دلیل آن جالب است که در آیه بیان شده است. دلیل آن دورشدن از استایل زندگی رحمانی است. استایل زندگی همان دین است.

 

یَسْأَلُونَکَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِیهِ قُلْ قِتَالٌ فِیهِ کَبِیرٌ وَصَدٌّ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ وَکُفْرٌ بِهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَکْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ وَالْفِتْنَةُ أَکْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَلَا یَزَالُونَ یُقَاتِلُونَکُمْ حَتَّى یَرُدُّوکُمْ عَنْ دِینِکُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا وَمَنْ یَرْتَدِدْ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَیَمُتْ وَهُوَ کَافِرٌ فَأُولَئِکَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ وَأُولَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ ﴿۲۱۷

از تو در باره ماهى که کارزار در آن حرام است مى ‏پرسند بگو کارزار در آن گناهى بزرگ و باز داشتن از راه خدا و کفر ورزیدن به او و باز داشتن از مسجدالحرام [=حج] و بیرون راندن اهل آن از آنجا نزد خدا [گناهى] بزرگتر و فتنه [=شرک] از کشتار بزرگتر است و آنان پیوسته با شما مى ‏جنگند تا اگر بتوانند شما را از دینتان برگردانند و کسانى از شما که از دین خود برگردند و در حال کفر بمیرند آنان کردارهایشان در دنیا و آخرت تباه مى ‏شود و ایشان اهل آتشند و در آن ماندگار خواهند بود (۲۱۷)

 

در آیه می فرماید که وَالْفِتْنَةُ أَکْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَلَا یَزَالُونَ یُقَاتِلُونَکُمْ حَتَّى یَرُدُّوکُمْ عَنْ دِینِکُمْ فتنه بزرگتر از قتل است، زیرا آنها میخواهند که شما را از دینتان (روش زندگی رحمانی) پشیمان کنند. یعنی کسی که از روش و استایل زندگی رحمانی دور شود، روش زندگی او از کشته شدن بدتر است. دور شدن از استایل زندگی رحمانی (که همان دین است) یک مرگ تدریجی است. مرگ تدریجی خیلی بدتر و دردناک تر از مرگ ناگهانی است. با مرگ ناگهانی آدمی به یکباره جان میدهد و نجات می یابد. اما مرگ تدریجی، زجر کش شدن است.

خدای حکیم در قرآن از پندار نیک زیاد صحبت می فرماید. قرآن پندار نیک را ایمان می نامد. مومنین کسانی هستند که دارای پندار نیک هستند. کلمه ایمان در عربی از ریشه امن است و به معنای امنیت هم هست. کسی مومن است که خود را زیر چتر روشهای رحمانی قرار دهد. مومن به روشهای درمانی خدا ایمان دارد و نسبت به آن پندارش نیک است و شک نمی کند. برای افتادن در چرخه نیک (پندار نیک، کردار نیک، گفتار نیک، گفتار صبر) باید به روشهای رحمانی اعتماد و توکل کنید و آن را اجرا کنید. بیشتر مردم با کوچکترین سرماخوردگی، فورا به مراکز درمانی مراجعه میکنند و کلی قرص و دارو مصرف میکنند و این نشان از عدم اعتماد و توکل آنان به نظام رحمانی است. برای افتادن در چرخه نیک، باید به حرف خدا اعتماد کرد و به روشهای رحمانی توکل کرد و نباید ترسید.

 

چرخه نیک: پندار نیک، کردار نیک، گفتار نیک، گفتار صبر

 

زشتی و زیبایی آدمیان، در کلیت ربطی به قیافه ندارد. بلکه مربوط به چرخه نیک است. داستانی در این مورد هست که میگوید روزی نقاشی ماهر تصمیم گرفت دو تابلو بکشد: یکی از بهترین انسان و دیگری از بدترین انسان. برای نقاشی اول، به دنبال چهره‌ای معصوم و پاک گشت. در کوچه‌ای جوانی فقیری را دید با چهره‌ای آرام، نگاه بی‌گناه و لبخندی ساده. از او خواست مدل نقاشی‌اش شود. جوان پذیرفت. نقاش، تصویری از بهترین انسان را با الهام از آن جوان کشید. سال‌ها گذشت و نقاش خواست تابلوی دوم را بکشد: چهره بدترین انسان. به زندان رفت تا چهره‌ای خشن و گناه‌آلود بیابد. مردی را دید با چشمانی سرد، چهره‌ای عبوس و آثار جرم بر صورتش. از او خواست مدل شود. مرد پذیرفت. هنگام نقاشی، مرد شروع به گریه کرد. نقاش پرسید: چرا گریه می‌کنی؟ مرد گفت: «من همانی هستم که سال‌ها پیش مدل نقاشی اولت بودم»

این داستان و یا مَثَل ثابت میکند که انسانها در بهترین حالت خلق شده اند و اما شرایط و انتخابها و تصمیمهایشان در مورد تغذیه، درمان، مشی زندگی و ... است که از آنان یک فرد زیبا و یا زشت میسازد. انسان ذاتا با فطرت خداپرستی و زیبا خلق میشود، اما در ادامه روش و استایل زندگی اوست که سرنوشت او را تعیین میکند. بنابراین زندگی یک مسیر است که انسانها جهت طی آن، استایلی را بر می گزینند که همان دین است و این روش و مشی است که شخصیت و هارمونی آنها را تعیین میکند.

هارمونی طبیعت زیباست. درختان در جای خود ایستاده اند و ریشه در زمین دوانده اند. پرندگان روی درختان می نشینند و آواز سر میدهند و همه اینها بر طبق هارمونی رحمانی صورت می گیرد و به همین خاطر زیباست (تَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ).

اگر هارمونی داخل بدن خود را بوسیله قرصها و ترکیبات مصنوعی دیگر به هم بریزیم، هارمونی کلی بدن ما به هم می ریزد و شروع میکند به زشت شدن.

بعضی ها میخواهند که بار خود را ببندند. این افراد میخواهند که به خدای رحمان نیاز پیدا نکنند. این یک نوع طغیان و آشوب است که همان زشتی است. زشتی یک نوع طغیان و آشوب است که به صور مختلف نمود پیدا میکند. مثلا در جسم بصورت بیماری و زشتی ظاهری و در روان به صورت آشوبها و بیماریهای روانی نمود پیدا میکند. انسان همینکه در یک چیزی روش غیررحمانی اش را پیدا کرد، طغیان میکند و از روش خدا، احساس بی نیازی میکند.

 

کَلَّا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَیَطْغَى ﴿۶

حقا که انسان سرکشى مى ‏کند (۶)

 

أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَى ﴿۷

همین که خود را بى ‏نیاز پندارد (۷)

 

احساس بی نیازی از خدا و روشهای خدا بزرگترین ضربه را به انسان می زند. مثلا یکی طریقه استفاده از موبایل و کامپیوتر را رعایت نمی کند و دائم از آن استفاده میکند و همیشه با گوشی ور می رود. این فرد بعد از مدتی آرتروز گردن می گیرد. حال از جای دیگری به او خبر می رسد که مشکل آرتروز با یک قرص و یا یک روش اختراعی دیگر حل خواهد شد. این فرد دیگر نیازی به تغییر استایل زندگی خود نمی بیند و همچنان در گوشی غرق میشود. این یعنی از روش رحمانی خود را بی نیاز میداند و در نتیجه علیه پروردگار خویش عصیان میکند.

این روشها افراد را زشت میکند؛ زیرا ماهیت خود این کار زشت است. وقتی در نظام رحمانی روش درمان وجود دارد، آدمی چطوری دلش میاید که به روشهای مصنوعی گرایش یابد. خون و مواد خون مانند، آدمیان را زشت میکنند. کسی که کردار نیک انجام دهد و همزمان پندارش هم نیک باشد، زندگی زیبا و پاکیزه ای خواهد داشت. این را خود خدای رحمان وعده فرموده است و وعده داده است.

 

مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ ﴿۹۷

هر کس از مرد یا زن کار شایسته کند (کردار نیک) و مؤمن باشد (پندار نیک) قطعا او را با زندگى پاکیزه‏ اى حیات [حقیقى] بخشیم و مسلما به آنان بهتر از آنچه انجام مى‏ دادند پاداش خواهیم داد (۹۷)

 

زندگی زیبا که خدا وعده داده است (حَیَاةً طَیِّبَةً) بدون پندار نیک و کردار نیک امکان پذیر نیست. زیبایی و پاکی در همین راه است و لاغیر. بیشتر مردم تلاش میکنند که زیبا شوند و آرامش داشته باشند. اما این چنین هدفی در زندگی، بدون چرخه نیک امکان پذیر نیست.

عشق یک مفهوم شیطانی است. این موضوع در مقالات قبلی  (1  و 2 ) به اثبات رسید. در بیشتر داستانها و افسانه های عاشقانه، ابتدا مردان عاشق زنان میشوند. اما در قرآن، هیچ مثالی از مردی که عاشق زنی شده باشد نیامده است. با آنکه داستانهای زیادی در قرآن آمده است ولی در هیچکدام، مردان هیچوقت عاشق زنان نمیشوند. اما برعکسش در قرآن یک مثال زده شده است. همسر عزیز مصر عاشق یوسف شد. یوسف این رابطه را نپذیرفت و آن را رد کرد. از مفاهیم آیات قرآنی نتیجه گرفته میشود که عشق بین زنان و مردان اصلا امکان پذیر نیست. دلیل آن هم این است که در رابطه عاشقانه، حداقل یکی از طرفین زشت است و یا با کردار و پندار زشت خود، خود را به وادی زشتی وارد کرده است. شاید کسی بپرسد که پس چرا هیچ رابطه عاشقانه ای که مرد عاشق زن شود، در قرآن نیامده است؟ دلیل و حکمت این را باید از زنان پرسید. در زمان یوسف، زنان مصر مبهوت یوسف شدند، نه به این خاطر که بخواهند با او ازدواج کنند؛ بلکه تسلیم هارمونی زیبای یوسف شدند. زیرا یوسف خیلی ساده و مبتدیانه بدون هیچگونه دستکاری در بدن خود، به هارمونی زیبایی دست یافته بود. زنان مصر به این خاطر مبهوت شدند، زیرا آنها با آن همه وقت گذاشتن در زیبا کردن خود و امکانات فراوان، از زیبایی و هارمونی طبیعی دور شده بودند و آنها با دیدن یوسف، این را متوجه شدند و به خود آمدند و مات و مبهوت ماندند. آنها با دیدن یوسف تمام امکانات و وسایل آرایش و یدکهای خود را هیچ بحساب آوردند. بریدن دستان خود در حین دیدن هارمونی یوسف، کنایه از بریدن امکانات خود بود (دستان در قرآن به معنای امکانات است).

زیبایی در زنان فقط یک حالت و روش دارد و آن هم این است که شرم و حیا و آزرم زنان را زیبا میکند و گرنه در هیچ حالت دیگری میسر نیست و زنانی که اینها را رعایت نمی کنند، دربدر دنبال زیبا کردن خود هستند ولی قطعا بیفایده است. بنابراین خیلی راحت میتوان نتیجه گرفت که تنها راه زیبا شدن، تقوا و پرهیزگاری و رعایت محدوده های زنانه برای زنان و محدوده های مردانه برای مردان است. نمونه چنین چیزی که شاید شما هم دیده باشید. زنانی که در فضای مجازی، خود را به نمایش می گذارند و شرم و حیا را کنار گذاشته اند؛ زیبا نیستند. آنها فقط خیال میکنند که زیبا هستند. اینجور اظهار زیبایی خیالی است و چیزی جز غرور و تکبر نیست. آنها متوجه این توهم بزرگ در خود نیستند.

یکی از خصوصیات عشق این است که مفهوم صبر در آن جایی ندارد. عشق در نگاه اول، یعنی با یک نگاه ببازی. این به معنای عدم تداخل صبر در این امر است. به همین خاطر افتادن در مفاهیم عشق، آدمیان را زشت میکند. یکی از دلایل زشتی شیاطین همین مفاهیم عشق است که صبر در میان آنان جایی ندارد. اگر ما قیافه شیطان را می دیدیم، قطعا از او متنفر می شدیم. اما آزمون این دنیا طور دیگری طراحی شده است. باید بدون دیدن شیطان، حدس بزنید که او چقدر زشت است و او و روشهای او را طرد کنید. عشق پیشنهاد شیطان بجای مودت و رحمت بود. خود شیطان زشت است، پس روشهایش هم آدمی را زشت میکند.

خدای رحمان در چرخه نیک، مهندسی معکوس تجویز کرده است. یعنی بعضی مواقع برای تعمیر و بکارگیری این چرخه نیک، از صبر شروع میکنیم.

 

چرخه نیک: پندار نیک، کردار نیک، گفتار نیک، گفتار صبر

چرخه نیک معکوس: گفتار صبر ، گفتار نیک ، کردار نیک، پندار نیک

 

یعنی صبر را در امور دخالت داده و این خودش گفتار نیک به دنبال دارد و در نهایت منجر به کردار نیک و پندار نیک خواهد شد. فایده این روش این است که چرخه نیکی که متوقف شده و به بن بست رسیده است را نجات میدهد. فرض کنید که شما در یک کوچه باریک و بن بست با ماشینتان گیر کرده اید. در این حالت چاره ای ندارید جز اینکه از دنده معکوس استفاده کنید و ماشین را برگردانید. صبر در مواقع بن بست مثل دنده معکوس است که چرخه نیک را از بن بست نجات میدهد و راه حلی به آن تزریق میکند. به همین خاطر خدای حکیم مهربان، فرموده است که از صبر و نماز در اموراتتان استفاده کنید تا از بن بست خارج شوید (وَاسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ). در نظام رحمانی، نباید مشکلات و بن بستها باعث شود که چرخه نیک شما بخوابد. هر جوری هست باید از این بست، خود را خارج کنید. این یک نوع تلاش و کوشش و جهاد در راه خداست. برادران یوسف میخواستند که خیلی زود نور چشمی پدرشان شوند؛ آنها از آنجا که صبر نداشتند، به روش غلط پناه بردند و  فکر میکردند یوسف مانع این کار است و به همین خاطر یوسف را حذف کردند. آنها به روش غلط خویش واقف بودند و به همین خاطر گفتند که فقط همین یکبار کارمان راه بیفتد، بعد از آن صبر بکار می گیریم. اما نه تنها مشکلشان حل نشد بلکه تا آخر گرفتار شدند.

 

اقْتُلُوا یُوسُفَ أَوِ اطْرَحُوهُ أَرْضًا یَخْلُ لَکُمْ وَجْهُ أَبِیکُمْ وَتَکُونُوا مِنْ بَعْدِهِ قَوْمًا صَالِحِینَ ﴿۹

[یکى گفت] یوسف را بکشید یا او را به سرزمینى بیندازید تا توجه پدرتان معطوف شما گردد و پس از او مردمى شایسته باشید (۹)

 

کسانی که در بن بستها نا امید میشوند؛ به آن علت است که در امورات خود صبر بکار نمی گیرند.

 

قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ ﴿۵۳

بگو اى بندگان من که بر خویشتن زیاده‏ روى روا داشته‏ اید از رحمت‏ خدا نومید مشوید در حقیقت ‏خدا همه گناهان را مى ‏آمرزد که او خود آمرزنده مهربان است (۵۳)

 

وَأَنِیبُوا إِلَى رَبِّکُمْ وَأَسْلِمُوا لَهُ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ الْعَذَابُ ثُمَّ لَا تُنْصَرُونَ ﴿۵۴

و پیش از آنکه شما را عذاب در رسد و دیگر یارى نشوید به سوى پروردگارتان بازگردید و تسلیم او شوید (۵۴)

 

وَاتَّبِعُوا أَحْسَنَ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ الْعَذَابُ بَغْتَةً وَأَنْتُمْ لَا تَشْعُرُونَ ﴿۵۵

و پیش از آنکه به طور ناگهانى و در حالى که حدس نمى‏ زنید شما را عذاب دررسد نیکوترین چیزى را که از جانب پروردگارتان به سوى شما نازل آمده است پیروى کنید (۵۵)

 

خدا روشها و رحمتهایی در این جهان برای ما پهن کرده است که باید از آن استفاده کنیم و بوسیله روشهای رحمانی بن بستها و شکستهای خود را حل کنیم. در صورت عدم حل مشکلات و بن بستها با روش رحمانی؛ روشهای شیطانی ظهور میکنند و بکارگیری روشهای شیطانی نوعی شکست است. حضور شیطان در این حالات اتفاق می افتد. وقتی راه حلها و روشهای خدای رحمان را برای تغذیه و درمان و ... رجکت کنید، روشهای شیطان خودنمایی میکند. دیگر شیطان مثل سابق بطور جسمانی حضور پیدا نمی کند و بلکه روشها و فلسفه هایش آماده است و در صورت عدم بکارگیری روشهای خدای رحمان، روشهایش ظهور میکند و در کمین است.

 وقتی خدا می فرماید که حرام است بر شما؛ یعنی این روش راهگشا نیست و به بن بست می رسید. اما وقتی می فرماید حلال است بر شما؛ یعنی این روش راهگشاست. وقتی می فرماید خون حرام است، یعنی روشهای مربوط به خون، خونریزی، خون مانندی، خون آشامی و ... کارگشا نیست و شما را وارد یک سیکل و چرخه غلط میکند. در آخر الزمان، طریقه فریب شیطان با منطق و احساسات غلط همراه میشود. وقتی منطق و احساسات غلط باشند، روشهای شیطان ظهور پیدا میکنند. در اینجا میتوان مفاهیمی همچون آزادی و عدل را هم بازتعریف کرد.

آزادی : رها شدن از دست روشهای حرام و ممنوع. آزادی واقعی زمانی رخ میدهد که از دست نیازهای ممنوع، حرام، اضافی رها شوید.

عدل: بکارگیری روشهای رحمانی و حلال که در آن صورت عدالت به معنای واقعی اجرا میشود. عدالت در دادگاه ها و بیمارستانها نیست؛ بلکه در دل استایل و مشی زندگی است.

تمام اخلاقهای رذیله از نبود صبر بوجود میاید. عصبانیت، پرخوری، بزرگ گوئی، ادعاهای بزرگ، تکبر، خودنمایی. وقتی صبر نباشد، خودبخود روشها و استایل شیطان ظاهر میشود. دیگر مثل زمانهای قدیم منتظر شیطان نباشید تا بر شما ظاهر شود و وسوسه کند و یا حرف بزند. بلکه شیطان روشش را عوض کرده است و بطور غیر مستقیم کار میکند. حالات خاص روانی که شیطان برای افراد ظاهر میشود، یک حالت خیلی استثناء و نادر است و مد نظر این مقاله نیست.

زمان قدیم، برای مستعمره کردن یک کشور، باید به او حمله میشد و خاکش را اشغال میکردند. اما حالا نیازی به اشغال فیزیکی نیست، بلکه با روشهای نرم میتوان کل ایدئولوژی آن کشور را تغییر داد و با خود همراه کرد.

اکنون مردم به روشهای رحمانی اعتقادی ندارند و به اسم رفاه و آرامش و پیشرفت؛ روشهای رحمانی در درمان و تغذیه و ازدواج را کنار گذاشته اند و در نتیجه به روشهایی روی آورده اند که خودشان آن را تراپی می نامند. تراپی نوعی مُسَکن و تخلیه روانی است. روشهای درمانگری شیطان کلا به سه گروه تقسیم میشود:

  1. کفر = پوشاندن = مُسکن
  2. خمر = بی خیال شدن = پاک کردن صورت مساله= بی خردی
  3. میسر = قمار = ریسک غیر عاقلانه = هیجان ناوقت و غیرعاقلانه

روشهای تراپی که در اینترنت خیلی تکرار میشود، بر یکی از سه اصل فوق مبتنی است. اینها روشهای کلی درمانگری شیطان است. وقتی از نظام رحمانی و روشهای او استفاده نکنید، در آغوش اینها خواهید افتاد. این روشها در نهایت به کینه و دشمنی و اختلاف منتهی خواهد شد. اینها نوعی کفر است و باید راه خود را از همان اول جدا کنید و گرنه در دامن آن خواهید افتاد.

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ به نام خدای رحمتگر مهربان

قُلْ یَا أَیُّهَا الْکَافِرُونَ ﴿۱بگو اى کافران (۱)

لَا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ ﴿۲آنچه مى ‏پرستید نمى ‏پرستم (۲)

وَلَا أَنْتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ ﴿۳و آنچه مى ‏پرستم شما نمى ‏پرستید (۳)

وَلَا أَنَا عَابِدٌ مَا عَبَدْتُمْ ﴿۴و نه آنچه پرستیدید من مى ‏پرستم (۴)

وَلَا أَنْتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ ﴿۵و نه آنچه مى ‏پرستم شما مى ‏پرستید (۵)

لَکُمْ دِینُکُمْ وَلِیَ دِینِ ﴿۶دین شما براى خودتان و دین من براى خودم (۶)

 

راز زشتی انسانها در زیاده خوری است. زیاده خوری به چند گروه تقسیم میشود:

  1. هر چه ببینید، آرزو کنید
  2. هر چه آوردند، زیاده بخورید
  3. هر چیزی را دیدن
  4. هر چیزی را شنیدن

و زیاده روی در تمام چیزهای دیگر

 

نسل جدید نمیتوانند جذب همدیگر شوند برای ازدواج. آنها ممکن است برای امور دیگر جذب همدیگر شوند ولی برای ازدواج نمی توانند جذب هم شوند. به همین خاطر روشهای دیگری مثل ازدواج صورتی و سفید و ساعتی و ... بوجود آورده اند. که البته اینها ازدواج نیستند. وقتی عقلا و اندیشمندان یک جامعه مشکلات ازدواج کنونی اعم از مهریه و جهیزیه و شرط و شروطهای الکی را از بین نبرند و حلش نکنند؛ جوانان منتظر آنان نمی مانند و رو به روشهای غلط ازدواج می آورند. امر به معروف و نهی از منکر به معنای دستور دادن به دیگران نیست و بلکه به معنای برداشتن موانع و روشهای غلط در امورات به بن بست رسیده است.

  • اسعد حسینی
۱۱
مهر
۰۴

 

اعوذ بالله من الشیطن الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

 

جادوی شیاطین (قسمت 175)

درمان بیماری (بخش 22)

خون (5)

 

 

تصوراتی که ما تابحال در جامعه خود در مورد نان حرام و نان حلال داشته ایم، بطور کلی این است:

 

نان حرام سر سفره غذایت نبر

 

گرچه این جمله و جملات مشابه همگی درست هستند، اما یک دید ده درصدی است. نان حرام از دید عامه مردم به این معناست که حاصل دزدی و کلاه برداری و قمار و یا خرید و فروش مشروبات الکلی و مخدرات باشد. گرچه این حرفها کاملا درست است، ولی اصل قضیه نان حرام چیز دیگری است. وقتی از نان حرف می زنیم، منظور کل غذاهای دیگر هم هست. خدای رحمان در قرآن حکیم، دید دیگری از نان حرام به ما میدهد. خدا می فرماید که مردار، خون، گوشت خوک و هر آنچه که برای غیر خدا ذبح شده باشد بر شما حرام است. در این حالت اصلا مساله دزدی و یا کلاهبرداری در بدست آوردن اینها مطرح نیست؛ بلکه مردار و خون و گوشت خوک میتواند مال خودمان باشد ولی حرام باشد. اینها نان حرام نامیده میشوند زیرا خدا آن را صراحت با لفظ (إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَیْکُمُ = براستی چیزهایی که بر شما حرام است) بیان فرموده  است.

 

إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنْزِیرِ وَمَا أُهِلَّ بِهِ لِغَیْرِ اللَّهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَلَا إِثْمَ عَلَیْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ ﴿۱۷۳

[خداوند] تنها مردار و خون و گوشت‏ خوک و آنچه را که [هنگام سر بریدن] نام غیر خدا بر آن برده شده بر شما حرام گردانیده است [ولى] کسى که [براى حفظ جان خود به خوردن آنها] ناچار شود در صورتى که ستمگر و متجاوز نباشد بر او گناهى نیست زیرا خدا آمرزنده و مهربان است (۱۷۳)

 

نان حرام از دید وسیعتر و گسترده تر در این آیه مشخص شده است:

 

آیه فرموده که خون حرام است، یعنی خون نباید استفاده شود، یعنی ورود آن به دستگاه گوارش مشکلاتی را ایجاد میکند، یعنی ورود آن به دستگاه گوارش شما را وارد گامهای دیگری میکند و مجبور به انجام امورات دیگر میکند و شما را در کار انجام شده قرار میدهد.

نان حرام و غذای حرام به بدن شما ضرر می رساند و پس برای بدن شما ممنوع است. پس نان حرام آن چیزی است که شما را دچار بیماری میکند و یا سیستم بدن ما را نامیزان میکند. زیرا ورودش به بدن ما ناجایز و ممنوع است.

 

و گرنه ممکن است کسی بگوید که من خون میخورم و ضررشم متحمل میشوم و به کسی هم ربطی ندارد. اینکه هر کسی اختیار زندگی خودش را دارد، شکی نیست و کسی هم نمیتواند در آن دخالت کند. وقتی خدا یک دستور می فرمایند، در واقع ما را نصیحت و موعظه میکنند و ما را به سمت آن ترغیب میکنند و گرنه خود خدا می فرماید که در دین هیچ اجباری نیست (لا اکراه فی الدین). دین همان استایل زندگی است که توسط خدای رحمان مشخص شده است.

 

یَا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَتْکُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَشِفَاءٌ لِمَا فِی الصُّدُورِ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ ﴿۵۷

اى مردم به یقین براى شما از جانب پروردگارتان اندرزى و درمانى براى آنچه در سینه‏ هاست و رهنمود و رحمتى براى گروندگان [به خدا] آمده است (۵۷)

 

ما داریم راجع به استایل غلط و استایل صحیح صحبت می کنیم. خدا به ما دارد در مورد استایل غلط هشدار میدهد. زیرا استایل غلط به سمت جهنم میرود و استایل درست به سمت بهشت. یوم الدین یعنی روز دین. یعنی روز استایلها که هر کس بنا به استایلی که در این دنیا انتخاب کرده است، به سمت و سوی جهنم و یا بهشت می رود.

خوردن خون در ظاهر فواید زیادی دارد ولی در متون دینی، خوردن آن منع و حرام شده است. اگر از نظر پزشکی فواید خون بررسی شود، شاید فواید زیادی برای آن قائل شوند. حتی اگر متون دینی در این مورد نظرش را واضح نگفته بود، همین حالا ممکن بود که خون به عنوان یک ماده مفید تغذیه ای معرفی شده بود. همانطور که خیلی از قبائل باستانی، بی خبر از حرام بودن خون؛ خون را به غذای اصلی خویش تبدیل کردند.

اما خونی که مایع قرمز رنگ است و در رگهای ما جریان دارد، دیگر مناسبت مستقیمی با این موضوع ندارد و کاربردی ندارد. مساله مقداری پیچیده تر شده است. در زمان ما داروها و قرصها و مواد شیمیایی خوراکی و یا تزریقی موضوعیت پیدا کرده اند و اینها بشدت در زمان ما رایج هستند. اگر همین حالا به تمام کسانی که به حرمت خون اعتقاد دارند، بگویید که نقش داروهای شیمیایی مثل خون است و آنها را هم باید خون مانند بنامیم و حکمشان مثل خون است؛ بیشتر افراد عکس العمل نشان میدهند و آن را غیر ممکن و غیر قابل اجرا میدانند. آنها فورا می پرسند که یعنی مصرف داروها و آمپولها هم مثل خون است؟ این سوال آنان طبیعی است زیرا آنها در یک سیستمی هستند که به وفور و مثل نقل و نبات هر دارویی را میتوان خرید و مصرف کرد.

 

خواص خون:

  • دارای دوز بالایی از ویتامینها و مخصوصا آهن
  • سهل الهضم بودن
  • سهل الجذب بودن
  • سریع الاثر بودن. به محض خوردن خون، تاثیر خودش را روی سیستم کالبد می گذارد

 

هر کسی این فواید را ببیند، فورا تحت تاثیر قرار می گیرد. اما از یک طرف باید بدانیم که خون همانطور که سهل الهضم و سهل الجذب و پُر ویتامین است، از جهت برعکسش هم میتواند براحتی و به یکباره تمام توانایی های اولیه بدنی افراد را سلب کند و آن را سقوط دهد. همان چیزی که در بیماریهای خونی و دیابت و فشار خون اتفاق می افتد. یک ویروس در داخل خون، به سرعت تکثیر میشود و سریع تمام بدن را تحت تاثیر قرار میدهد و تقریبا فرد را فلج میکند. بنابراین همانطور که سهل الوصول است، سهل السرایت هم هست. یعنی سرعت انتقال بیماریها هم در آن زیاد است.

اما باید بدانیم که سیستم گوارش و بدن انسان برای غذاهای با این نوع خصوصیات ساخته نشده است و این نوع غذاها او را تنبل و بیمار میکنند. خدا نمی خواهد که ما هر چی خوردیم، فورا هضم و جذب شود و حاوی همه ویتامینها باشد. بلکه خدای حکیم میخواهد که ماده غذایی همراه با فیبر و یا سبوس، طی فرآیند جویدن، هضم کردن، جذب کردن باشد. به این طریق ماده غذایی برای بدن مناسب است که در فرآیند زمانبر هضم و جذب، به آرامی جذب بدن شود. به این طریق خدای حکیم به خوردن ماده غذایی، صبر می بخشد. در قبیله بودی اتیوپی، مردان خون میخورند تا شکمهایشان گنده شود و زنان را جذب خود کنند. گاهی تا نیم متر شکمشان جلو میاید. این که چه سر و رازی در جذب شدن زنان آن قبیله به مردان شکم گنده است، هنوز مشخص نیست! واقعا باید حیطه ای تحقیقاتی در این زمینه گشوده شود تا بفهمیم که چرا زنان آن قبیله جذب مردان شکم گنده میشوند و آیا این در واقعیت جذابیتی دارد و یا اینکه همه اش فریب و تقلید و چشم و هم چشمی است. شکم گندگی چه نوع جذابیتی دارد؟ واقعا مسخره است. بعضی مواقع منطق بشر قابل فهم نیست. عشق هم چنین است. لیلی ظرف مجنون را میشکست، مجنون میگفت که این یعنی که عشق بین ماست! مفاهیم عشق مسخره و زشت و در عین حال بی منطق است. مثل حال حاضر که بعضی ها جذب اعضاء گنده (مثل لبهای گنده) میشوند و این سلیقه های مسخره، بوی تولد و رشد تمدنهایی بدوی جاهلی در دل تمدن به ظاهر پیشرفته بشری میدهد.

به این طریق یکی از عوارض خوردن خون، غیرعادی شدن سایز اندامهای بدن است. به این طریق نتیجه گرفته میشود که افراد با خوردن خون، زشت میشوند. قطعا خوردن داروهای شیمیایی بدون حالت اضطرار، آدمیان را زشت میکند. هر چیز دیگری هم که خواصش مثل خون باشد، کالبد آدمی را زشت و ناهمگون میکند. تجربه ثابت کرده است که زنان و مردان با خوردن داروها و دوپینگها و مواد دیگر خون مانند، پایین تنه و بالاتنه آنان غیرعادی میشود و در نتیجه زشت میشوند.

نانی که با دزدی و گناه بدست آمده باشد، قطعا حرام است. اما اینها اینپوتهای روانی حرام هستند. ما از تاثیر جسمی این نوع اینپوت حرام بر روی جسم صحبت می کنیم. نانی که با گناه به‌دست آمده باشد، بیماری می‌آورد. نان گناه‌آلود هرگز انسان را سیر نمی‌کند. وقتی خدای رحمان به ملائک دستور فرمود که میخواهد برای زمین یک جانشین قرار دهد، ملائک گفتند که چرا کسی را می گماری که خونریزی میکند؟

 

وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِیهَا مَنْ یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ ﴿۳۰

و چون پروردگار تو به فرشتگان گفت من در زمین جانشینى خواهم گماشت [فرشتگان] گفتند آیا در آن کسى را مى‏ گمارى که در آن فساد انگیزد و خونها بریزد و حال آنکه ما با ستایش تو [تو را] تنزیه مى ‏کنیم و به تقدیست مى ‏پردازیم فرمود من چیزى مى‏ دانم که شما نمیدانید (۳۰)

 

این آیه در مورد فقط کشتن نیست. بلکه در مورد فساد و خونریزی صحبت میکند. خونریزی همیشه مربوط به کشتن نیست، بلکه مربوط به مصرف بی رویه داروها و قرصها و آمپولها هم هست. کسی که کشته شود، لزوما به آن معنا نیست که خونش ریخته شده است، بلکه گاهی فرد کشته میشود بدون آنکه خونش ریخته شود. اگر منظور آیه فقط کشتن و قتل بود، قطعا خدای حکیم از کلمه قتل استفاده میکرد و نه ریختن خون (وَیَسْفِکُ الدِّمَاءَ). خونریزی یک نوع استایل زندگی است. مردم برای پیشبرد زندگیشان، انواع مواد خون مانند مصرف میکنند و اینها نوعی ریختن خون است. بنابراین خونریزی مربوط به قتل نیست و بلکه یک سیستم و استایل زندگی است. در سیستم خونریزی، مردم در آن هیزم می ریزند و این سیستم هر روز فربه تر میشود. علم بشری دارو تولید کرده است ولی اینها باید فقط در حالت اضطرار مصرف شوند. اما کلیت جامعه به سمت این قضیه پیش می رود که مصرف داروها به یک استایل زندگی تبدیل شود. این نوع استایل زندگی، اشتباه اندر اشتباه است.

انسان باید با حریمهایی که خدا تعیین فرموده است، زندگی کند. در آیه ای که در مورد حرمت مشروب الکلی و قمار صحبت میکند؛ در ادامه از انفاق صحبت میکند. شاید از نظر خواننده ، ایجاد ربط بین این دو مشکل باشد. اما قطعا خدای قادر متعال بی هدف و بی منظور اینطوری نمی فرماید. در یک آیه، از خمر و میسر صحبت میکند و در همان آیه در ادامه از انفاق صحبت می فرماید. در این آیه دو بار عبارت یَسْأَلُونَکَ (از تو می پرسند) ذکر شده است. یعنی پرسشی که بلافاصله پرسش همزادش را به دنبال دارد.

 

یَسْأَلُونَکَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَیْسِرِ قُلْ فِیهِمَا إِثْمٌ کَبِیرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَإِثْمُهُمَا أَکْبَرُ مِنْ نَفْعِهِمَا وَیَسْأَلُونَکَ مَاذَا یُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ کَذَلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمُ الْآیَاتِ لَعَلَّکُمْ تَتَفَکَّرُونَ ﴿۲۱۹

درباره شراب و قمار از تو مى ‏پرسند بگو در آن دوگناهى بزرک و سودهایى براى مردم است و[لى] گناهشان از سودشان بزرگتر است و از تو مى ‏پرسند چه چیزى انفاق کنند بگو مازاد [بر نیازمندى خود] را این گونه خداوند آیات [خود را] براى شما روشن مى‏ گرداند باشد که بیندیشید (۲۱۹)

 

شراب و قمار منع شده اند و این آیه دقیقا بعد از قضیه شراب الکلی و قمار دارد از انفاق صحبت میکند. مشروب الکلی و قمار برای زندگی ها لازم نیستند. کسانی که قمار میکنند؛ حاضرند خانه شان را ببازند. ولی در دنیای غیرقمار، حاضر نیستند مبلغ ناچیزی به نیازمندان کمک کنند و سختشان میاید. کسانی که به مشروب الکلی معتادند، وقتی دسته جمعی مشروب میخورند، پیش هم خیلی سخاوتمند هستند و به همدیگر تعارف میکنند و لیوان به لیوان هم میزنند و دم از دوستی و رفاقت میزنند!؛ ولی بعد از اتمام خماری، تمام آن خاصیتها را از دست میدهند. آیه می خواهد برای ما این نکته را بیان دارد که در حالت مستی و خماری و قمار؛ حرفها و دوستیها و دست و دل بازیها واقعی نیستند و اینها همگی فیلم و نمایش است. عفو در آیه به معنای نیازمندیهای واقعی است. یعنی اگر راست می گوئید از نیازهای واقعی خودتان انفاق کنید، نه از مشروب الکلی. مشروب الکلی و قمار هیچکدام برای زندگی لازم نیستند و هر دو در زندگی اضافی و مضرند. اگر آدمی خیرات میکند، حداقل از چیزهای مفید خیرات کند و نه چیزهای مضر و غیر ضروری. اگر آدمی میخواهد به رفیقش چیزی مجانی بدهد، چرا باید مشروب الکلی بدهد؟ اینها هیچکدام عفو نیستند. عفو یعنی یک بخشش مفید و مجانی.

نیازمندیهای واقعی، فقط در نگهداشتن پیمانه ها به روش بسته بندی خدای رحمان امکان پذیر است. با تشریح یک مثال متوجه خواهیم شد که تمام مشکلات بشریت در نگه نداشتن پیمانه هاست. وقتی از نان حرام صحبت می کنیم، یعنی نانی که سبوس و مواد مفید دیگرش گرفته شده باشد و در نتیجه زیاد خوردن از آن مشکلاتی را برای گوارش ما پیش خواهد آورد. در این حالت زیاده روی در خوردن نان بدون سبوس، خط قرمز است و به اصطلاح نان حرام گفته میشود. مفهوم این نان حرام با آن نان حرامی که در جامعه ما مرسوم است، کاملا فرق میکند. این یکی، زیاده روی در آن، شکستن حریمهاست و اما کم خوردن از آن مشکلی ندارد. ما در جامعه جدید، با اصول دینی جدیدی روبرو خواهیم بود که قبلا سابقه نداشته است. قبلا وقتی میگفتند نان حرام نباشد، همگی به این فکر می افتادیم که نان حاصل دزدی نباشد. اما حالا قضیه از بُعد دیگری مطرح است. وقتی میگوئیم نان حرام نباشد، یعنی نان را طوری مصرف و یا تولید کنیم که برای بدن ضرر نداشته باشد و بدن ما را دچار بیماری نکند.

برای مثال اگر سبوس گندم از آن گرفته شود، در خوردن آن زیاده روی میشود. کربوهیدارت بدون سبوس، سریع الجذب و سریع الهضم و سریع الوصول است. بنابراین در خوردن آن زیاده روی میشود. در این حالت، نان به یک ماده شبیه به خون تبدیل شده است. این مورد مشکلات دنباله دار دیگری با خود می آورد:

 

  1. آرد بدون سبوس، باعث زیاده خوری در آن میشود. اما آرد سبوس دار باعث مصرف معتدل آن خواهد شد. در قسمت آیه طالوت این مورد مورد بحث قرار گرفت.
  2. در حالت استفاده از آرد بدون سبوس، زمینهای قابل کشت گندم باید زیادتر بشود، زیرا با توجه به خاصیت سهل الهضم بودن و سهل الوصول بودن آن، زیاده روی در آن معمول است.
  3. مصرف آب برای زمین کشاورزی بالا می رود.
  4. گندم بدون سبوس، مشکلات گوارشی بوجود می آورد.
  5. در نتیجه بخش درمان تحت فشار قرار می گیرد.
  6. مصرف کودها و مواد مضر شیمیایی دیگر بیشتر میشود.
  7. مردم بیشتر به داروهای شیمایی وابسته میشوند.
  8. و این سیکل باطل درست میشود.

 

میتوان هزاران ضرر دومینویی در این مورد ذکر کرد. با رعایت کردن یک دستور خدای متعال در مورد نگهداشتن پیمانه مصرف؛ از صدها ضررات بعدی دور نگه داشته خواهید شد. از آنجا که نان سفید بدون سبوس است، زود جذب بدن میشود و بمرور زمان اثرات متوالی زیر را روی بدن ما می گذارد.

 

افزایش سریع قند خون ß ترشح زیاد انسولین ß افت ناگهانی قند خون ß احساس گرسنگی زودهنگام ß پرخوری ß افزایش وزن ß مقاومت به انسولین ß دیابت نوع ۲ ß بیماری‌های قلبی و عروقی و....

 

اما مصرف کربوهیدراتهای فیبر دار دومینوی خوبی در بر دارد:

 

تنظیم قند خون ß احساس سیری طولانی‌تر ß کاهش پرخوری ß کنترل وزن ß بهبود سلامت گوارش ß کاهش التهاب ß افزایش انرژی پایدار ß بهبود خلق‌وخو و عملکرد ذهنی.

 

این تاثیرات دومینویی واقعی هستند. برداشتن سبوس گندم، ظاهرا یک خلاف کوچک است؛ اما همین تغییر کوچک در بسته بندی خدای رحمان، اثرات دومینویی وحشتناکی را روی جامعه می گذارد. طوریکه مصرف گندم یک کشور چند برابر میشود و این در سطح یک کشور، بسیار زیاد است و هدر دادن منابع آب و خاک و ... است.

قرآن، نانی که خدا آن را بر بنی اسرائیل نازل کرد، را مَنّ (الْمَنَّ) می نامد. خدای مهربان در این مورد می خواهند که ما این نوع نان (مَنّ) را الگوی خویش قرار دهیم.

 

وَظَلَّلْنَا عَلَیْکُمُ الْغَمَامَ وَأَنْزَلْنَا عَلَیْکُمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَى کُلُوا مِنْ طَیِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاکُمْ وَمَا ظَلَمُونَا وَلَکِنْ کَانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ ﴿۵۷

و بر شما ابر را سایه‏ گستر کردیم و بر شما گزانگبین و بلدرچین فرو فرستادیم [و گفتیم] از خوراکیهاى پاکیزه‏ اى که به شما روزى داده‏ ایم بخورید و[لى آنان] بر ما ستم نکردند بلکه بر خویشتن ستم روا مى‏ داشتند (۵۷)

 

اما مردم آن موقع متاسفانه دنبال تنوع بودند و حاضر بودند، بخاطر ایجاد تنوع، کیفیت غذایی را فدا کنند. بعضی ها این نوع نان را گزانگبین می نامند ولی ممکن است دانه دیگری باشد. در هر حالت ماده مفیدی بوده است و آرد با کیفیتی از این دانه بدست می آمده است که نان حاصل از آن مفید بوده است.

یا تصور کنید که شبها مردم بجای اینکه ساعت نه و ده شب بخوابند، ساعت یک و یا دوازده شب بخوابند؛ در این صورت مشکلات زیر پیش خواهد آمد:

 

  1. کسی که دیر بخوابد، خواب عمیق نخواهد داشت.
  2. بدن انسان در خواب عمیق، خود را ترمیم خواهد کرد و مشکلات جسمی خود را حل میکند.
  3. بنابراین کسی که دیر بخوابد، دچار بیماریهای زیادتری خواهد شد.
  4. اکثر افرادی که دیر می خوابند، معمولا برای کار و یا فعالیت و تلاش و کوشش نیست؛ بلکه برای فیلم نگاه کردن است.
  5. فیلمهای شبانه معمولا یک نوع مدیتیشن است. یا اینکه در مورد عشق و مسائل شیطانی دیگر است که آدمیان را در خیالات و توهمات فرو می برد.
  6. دهها ضرر دیگر که همگی سلامت روانی آدمیان را به خطر می اندازند.
  7. در نتیجه به قسمت درمان هر کشوری فشار می آید و هزینه های زیادی صرف دارو میشود.

 

همانطور که می بینیم، بیشتر مشکلات اساسی جامعه ما از رعایت نکردن چندین دستور ساده ناشی میشوند. خدای مهربان دستور الکی صادر نمی فرمایند. دستوری که خدا میدهد، در ظاهر شاید ساده باشد، ولی بنیادی و پایه ای است؛ که اگر رعایت نشود، مشکلات دومینویی دیگری ایجاد خواهد شد.

حتی آدمی، اگر خلق و خوی مهربان و دلسوز و معتدلی داشته باشد، باعث ایجاد حس تعاون و همکاری خواهد شد و همین خودش، افراد جامعه را از تنهایی و افسردگی نجات خواهد داد. مردم به رفتارهای ریز خود توجهی ندارند و فقط میخواهند که کار خودشان راه بیفتد. تصور کنید که اگر اکثر افراد جامعه دلسوزی به خرج دهند و تصمیم به کاهش مصرف نایلونهای پلاستیکی بگیرند. کاهش مصرف پلاستیک، باعث اثرات دومینویی خوبی بر محیط زیست و روان جامعه خواهد شد. اما مصرف بی رویه نایلونهای پلاستیکی، مستقیما به سلامت کلی جامعه ضربه خواهد زد.

 

ورود ریزپلاستیک‌ها به رودخانه‌ها و دریاها ودشت و صحراها ß جذب توسط دامها و ماهی‌ها ß انتقال به زنجیره غذایی ß تجمع در بدن ß اختلال در عملکرد سلولی و هورمونی  ß هزینه‌های درمانی بالا ß فشار بر نظام سلامت

 

ورود ریزپلاستیکها به خاک، باعث کاهش کیفیت خاک میشود و در نتیجه کیفیت محصولات پایین می یابد و دیگر اعتمادی به محصولات کشاورزی نخواهد ماند. پلاستیکی که انسان خودش به عنوان زباله دور می ریزد؛ بالاخره روزی به چرخه غذایی خودش (و یا فرزندانش) بر می گردد و نظام سلامت بدنی او را به هم می ریزد.

بعضی کارخانه ها آب و هوا را آلوده میکنند ولی خودشان میگویند شغل ایجاد کرده اند؛ البته به قیمت جان هزاران نفر دیگر. کشاورز سیب زمینی تولید میکند ولی آنقدر آب مصرف میکند که زیر زمین را خالی میکند. مثل این است که یکی داخل کشتی، جای خودش را سوراخ کند.

از این نوع انحرافها میتوان صدها مثال زد. خدای قادر متعال میخواهند که صبر و بردباری را وارد سیستم تغذیه و سایر روندهای زندگی ما کنند. زیرا تنها راه بازیابی سلامتی، همین روش است و لاغیر. خدای قادر متعال در چندین آیه قرآن از زیبایی صحبت میکنند. ولی جالب است که هر بار آن را با صبر مقارن میسازند (فَصَبْرٌ جَمِیلٌ). دو آیه قرآن کلمه جمیل (زیبایی) آمده است که در هر دو با صبر همراه شده است. این مورد اتفاقی نیست، حتما نکته مهمی را در بر دارد.

 

وَجَاءُوا عَلَى قَمِیصِهِ بِدَمٍ کَذِبٍ قَالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَکُمْ أَنْفُسُکُمْ أَمْرًا فَصَبْرٌ جَمِیلٌ وَاللَّهُ الْمُسْتَعَانُ عَلَى مَا تَصِفُونَ ﴿۱۸

و پیراهنش را [آغشته] به خونى دروغین آوردند [یعقوب] گفت [نه] بلکه نفس شما کارى [بد] را براى شما آراسته است اینک صبرى نیکو [براى من بهتر است] و بر آنچه توصیف مى ‏کنید خدا یارى ‏ده است (۱۸)

 

قَالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَکُمْ أَنْفُسُکُمْ أَمْرًا فَصَبْرٌ جَمِیلٌ عَسَى اللَّهُ أَنْ یَأْتِیَنِی بِهِمْ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ ﴿۸۳

[یعقوب] گفت [چنین نیست] بلکه نفس شما امرى [نادرست] را براى شما آراسته است پس [صبر من] صبرى نیکوست امید که خدا همه آنان را به سوى من [باز] آورد که او داناى حکیم است (۸۳)

 

کلمه صبر همراه جمیل (زیبایی) آمده است. این نشان میدهد تنها راه بدست آوردن زیبایی، داشتن صبر است.

 

صبر در تغذیه،

صبر در درمان بیماری،

صبر در درس خواندن،

صبر در شغل و پیشه،

صبر در ازدواج،

صبر در تفریحات و سرگرمی،

صبر در ورزش،

صبر در حل مشکلات

و صبر در همه امور دیگر

 

خدای قادر متعال، نسخه و روند پندار نیک، کردار نیک، گفتار نیک را برای امتهای گذشته تجویز کرد. اما برای نسل ما، گفتار صبر را هم اضافه کرد. گفتار صبر یک امر دو طرفه است. یعنی هم صبر بکار بگیرید و هم صبر تولید کنید.

 

وَالْعَصْرِ ﴿۱

سوگند به عصر [دوره زمانی] (۱)

 

إِن ٱلْإِنسَٰنَ لَفِی خُسْرٍ ﴿۲

که واقعا انسان دستخوش زیان است (۲)

 

إِلَّا الَّذِین آمَنوا وَعَمِلُوا ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ ﴿۳

مگر کسانى که ایمان آورده (پندار نیک) و کارهاى نیک کرده (کردار نیک) و همدیگر را به حق سفارش (گفتار نیک) و به شکیبایى توصیه کرده‏ اند (گفتار صبر) (۳)

 

تمام این صبرها، با همدیگر آدمی را زیبا میکنند. استفاده از دارو و قرصهای شیمیایی بجز در حالت اضطرار یعنی عدم بکارگیری توانایی های اولیه و پایه ای بدنی و این یعنی عدم صبر. خوردن مواد خون مانند یعنی موادی که سریع الهضم، سریع الجذب و سریع الاثر هستند؛ مخالف ماهیت صبر هستند. اینها همگی دست به دست هم داده و انسانها را زشت میکنند. مشکل در اینجا، فقط زشت شدن نیست و بلکه غیر قابل تحمل شدن است. وقتی از زشتی صحبت میکنیم، قسمت کوچکی از آن مربوط به ظاهر است و بقیه مربوط به رفتار و کردار است. زشتیی که بوسیله عدم صبر بدست آید، ضررش به دیگران هم خواهد رسید و جامعه ای غیر قابل تحمل بدست خواهد آمد. در این جامعه ازدواج و سایر امور نیک به بن بست خواهد رسید.

  • اسعد حسینی
۰۴
مهر
۰۴

 

اعوذ بالله من الشیطن الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

 

جادوی شیاطین (قسمت 174)

درمان بیماری (بخش 21)

خون (4)

 

قبل از ادامه این بحث، جهت تبیین بیشتر در مورد مقوله خون در قرآن؛ باید بدانیم که قرآن کتابی آخرالزمانی است. وقتی می فرماید که خون حرام است ؛ قطعا بدانید که در سرنوشت انسان بسیار تاثیرگزار است. مثال خون در زمان ما داروها، قرصها، مکملها و ... است. خدای حکیم ابتدا آن را حرام کرده است، بعد می فرماید که در حالت اضطرار بدون برگشت و بدون زیاده روی؛ میتوان از آن استفاده کرد. این یعنی مصرف خون (داروها، قرصها و ...)، از نظر قرآن یک توصیه و دستور نیست و بلکه یک حالت ناچاری و ناگزیر و اضطراری است. فرض کنید یکی بیمار میشود، هیچ راه حلی برای درمان او وجود ندارد، در این حالت بن بست، استفاده از داروها و قرصها اشکالی ندارد، آن هم به شرط برنگشتن دوباره و عدم زیاده روی.

یکی گفت که پس آیا مقداری دروغ در حالت و مواقع ناچاری اشکالی ندارد؟ اگر حالت بن بست و ناچاری در حد خطر جانی پیش آمده باشد، مشکلی ندارد. ما باید آیات قرآنی در مورد خون را بخوانیم و بدانیم که چی میگوید و دقیقا طبق آن عمل کنیم. در ضمن نباید از این مورد سوء استفاده کرد و خود را فریب داد. به هر حال قرآن ممکن است برای بعضی ها موجب خسران شود. وقتی برای یک مشکل، راه حل رحمانی وجود دارد، استفاده از روشهای مضر بی معنا و کفر است. انسان اگر فکر میکند که در استفاده بی رویه و بدون اضطرار از داروها، زرنگی می کند، دارد خودش را فریب میدهد و واقعیت را می پوشاند و کفر میکند و البته نتیجه کفرش به خودش بر می گردد.

 

هُوَ الَّذِی جَعَلَکُمْ خَلَائِفَ فِی الْأَرْضِ فَمَنْ کَفَرَ فَعَلَیْهِ کُفْرُهُ وَلَا یَزِیدُ الْکَافِرِینَ کُفْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ إِلَّا مَقْتًا وَلَا یَزِیدُ الْکَافِرِینَ کُفْرُهُمْ إِلَّا خَسَارًا ﴿۳۹

اوست آن کس که شما را در این سرزمین جانشین گردانید پس هر کس کفر ورزد کفرش به زیان اوست و کافران را کفرشان جز دشمنى نزد پروردگارشان نمى‏ افزاید و کافران را کفرشان غیر از زیان نمى‏ افزاید (۳۹)

 

در آیه چندین نکته مهم مطرح است:

  • هُوَ الَّذِی جَعَلَکُمْ خَلَائِفَ فِی الْأَرْضِ = خدا انسان را در زمین قرار داد.

فَمَنْ کَفَرَ فَعَلَیْهِ کُفْرُهُ = پس هر کس کفر ورزد، نتیجه کفرش علیه خودش خواهد بود= کسی که واقعیت را بپوشاند و کفر کند، عواقب کفرش به خودش بر می گردد.

  • وَلَا یَزِیدُ الْکَافِرِینَ کُفْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ إِلَّا مَقْتًا = کافران را کفرشان جز دشمنى نزد پروردگارشان نمى‏ افزاید = هر کفری، اثرات تصاعدی دارد و در نهایت کافران تصمیم خود را می گیرند و ضد روشهای رحمانی خواهند شد و ضد آن جبهه گیری میکنند.
  • وَلَا یَزِیدُ الْکَافِرِینَ کُفْرُهُمْ إِلَّا خَسَارًا = کافران را کفرشان غیر از زیان نمى‏ افزاید =  پس کفر زیان است.

 

پس کلک زدن و بدون اضطرار از مواد خون مانند استفاده کردن و سوء استفاده از آیات و اجازه خدا، به ضرر افراد تمام میشود و افراد رو به نابودی خواهند رفت.

در قسمتهای قبل درمان بیماری (مقاله در مورد طالوت) متوجه شدیم که بسته‌بندی‌های خدا بی حکمت نیست. اگر شما هویج بخورید، یک یا دو هویج می‌خورید، اما اگر آن را به آبمیوه تبدیل کنید، دو سه برابر می توانید بخورید. سپاهیان طالوت با رودخانه ای طعم دار برخورد میکنند و طالوت توانایی واقعی سپاهیانش را بوسیله آن آزمایش میکند (رودخانه در این آیه نشانه فراوانی و در دسترس بودن است). چیزهایی که زیاد است و آدمی از آن زیاد میخورد، باعث بیماری و از دست دادن توان واقعی میشود. هر چیزی که فراوان بود و در دسترس بود، دلیلی برای زیاده روی در مصرف آن نیست. در اینجا ماهیت واقعی و توان واقعی افراد در پرهیز و تقوا مشخص میشود. پرهیز و تقوای واقعی (چه در زمینه تغذیه و چه در زمینه روان و نگاه و شنیدن) زمانی مشخص میشود که آدمی خودش به دلخواه و اراده خود از این چیزها پرهیز کند. معنای واقعی پرهیزگاری هم همین است. طالوت سپاهیانش را در انتخاب مقدار تغذیه آزاد گذاشت. زیرا آزادی در انتخاب و تعادل تغذیه و پرهیز در زمان فراوانی و در زمان در دسترس بودن، فاکتور مهمی برای درمان و انسجام روانی است.

طالوت می توانست، خودش برای هر کدام از سپاهیانش، یک مقدار مشخص از آن نهر در نظر بگیرد و به آنها بدهد. ولی این روش جالب نبود و افراد سپاه او باید به دلخواه و اراده کامل خویش از خوردن آن نهر پرهیز میکردند (نهر در قرآن نشانه فراوانی است). این  ثابت میکند که اراده و انتخاب و آگاهی و پرهیز آگاهانه و آزادانه بیمار در درمان بیماری او بسیار مهم است. حتی میتوانم بگویم، فاکتور اصلی درمان در این قسمت است. زیرا بیشتر نیروی درمان در قسمت اراده بیمار نهفته است. بیمار باید بداند که چه مسیری را قرار است طی کند و چه اتفاقی قرار است بیفتد و چه باید بکند و چه باید نکند و هدف چیست.

 

فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوتُ بِالْجُنُودِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلِیکُمْ بِنَهَرٍ فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَیْسَ مِنِّی وَمَنْ لَمْ یَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّی إِلَّا مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِیَدِهِ فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلَّا قَلِیلًا مِنْهُمْ فَلَمَّا جَاوَزَهُ هُوَ وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ قَالُوا لَا طَاقَةَ لَنَا الْیَوْمَ بِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالَ الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلَاقُو اللَّهِ کَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثِیرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرِینَ ﴿۲۴۹

و چون طالوت با لشکریان [خود] بیرون شد گفت‏ خداوند شما را به وسیله رودخانه‏ اى خواهد آزمود پس هر کس از آن بنوشد از [پیروان] من نیست و هر کس از آن نخورد قطعا او از [پیروان] من است مگر کسى که با دستش کفى برگیرد پس [همگى] جز اندکى از آنها از آن نوشیدند و هنگامى که [طالوت ] با کسانى که همراه وى ایمان آورده بودند از آن [نهر] گذشتند گفتند امروز ما را یاراى [مقابله با] جالوت و سپاهیانش نیست کسانى که به دیدار خداوند یقین داشتند گفتند بسا گروهى اندک که بر گروهى بسیار به اذن خدا پیروز شدند و خداوند با شکیبایان است (۲۴۹)

 

خدای حکیم، مخالف خوردن آب میوه نیست. اما با بسته بندی مثلا هویج بصورت جامد و سفت بودن آن؛ میخواهد میزان و پیمانه خوردن آب هویج را به ما گوشزد کند. دلیل این امر آن است که از آنجا که خود هویج فیبر دارد باعث می‌شود که قند آن بتدریج و با آهستگی جذب بدن شود. اما آبمیوه که بیشتر فیبرش را از دست داده، به یکباره جذب بدن می‌شود و بدن ما به دریافت مقدار زیادی قند و دوپامین عادت میکند و این برای ما مشکل زاست و ممکن است در دراز مدت ما را دچار دیابت و مشکلات دیگر کند. این مورد برای نانهای بدون سبوس هم مطرح است. نان بدون سبوس خیلی زود جذب میشود و ممکن است افراد را دچار دیابت و پرخوری کند. در خوردن نانهای بدون سبوس نباید زیاده روی کرد و اندازه و پیمانه خود را باید بدانیم. اصلا آیه طالوت میخواهد به ما یاد دهد که افراد باید با دلخواه خویش و با اراده خود، اندازه نگه دارند. اگر در دسترس بود و اندازه نگه داشتی، این کار بسیار با ارزش است.

در مورد نانهای سبوس دار، به علت دیر هضم بودن و زیاد خوشمزه نبودن، اندازه و پیمانه را میتوان براحتی نگهداشت. نان بدون سبوس، حتی ممکن است دستگاه گوارش بدن ما را در مورد سیری به اشتباه بیندازد. اما بسته بندی های خدای رحمان ما را در مصرف اینها راهنمایی میکنند. اگر تخمه را خودتان پاک کنید، یک مشت تخمه می خورید. اما اگر تخمه پاک شده و پوست کنده شده بخورید، ممکن است زیاده روی کرده و  چربی زیادی وارد بدن خویش کنید.

طالوت این تکنیک را روی سپاهیانش اجرا کرد، تا تشخیص دهد که کدامیک از آنها می‌توانند در جنگ شرکت کنند و در راه خدا جهاد کنند. او میخواست بداند که واقعا چند درصد از سپاهیانش از جان خود می گذرند. این ثابت میکند که فداکاری در تقوا و پرهیز و تعادل نگهداشتن است و نه در پرخوری و زیاده روی و افراط و تفریط. این ثابت می‌کند که شیوه و استایل تغذیه در جهاد و تلاش و کوشش آدمیان موثر است. تجربه ثابت کرده است که کسانی که در بدنسازی و پرورش اندام زیاده‌روی می‌کنند، نمی‌توانند کار و تلاش و کوشش خود را به درستی انجام دهند. خدا در آیه طالوت می‌فرماید نهر، ولی نمی‌گوید چه نهری. زیرا می‌خواهد به معنای آیه کلیت دهد و یک فرمول کلی در اختیار ما قرار دهد.

اگر سبوس نان را بگیرید، زیاده خوردن از آن مضر است، زیرا سبوس نان مثل فیبر است که در طریقه جذب و هضم کربوهیدرات موثر است. جدا کردن سبوس از گندم، اشتباه است. بسته‌بندی‌های خدا همراه با فیبر است که اگر آن را بردارید منجر به ایجاد چندین مشکل می‌شود:

  • زیاده‌روی در خوردن
  • زود و سریع جذب شدن
  • تنبل شدن بدن و عادت به غذاهای سریع الهضم و سریع الجذب

 

در واقع بسته‌بندی های خدا در تغذیه به ما صبر می آموزد. انسان باید آن را الگوی خود قرار دهد و این بهترین روش بدست آوردن پیمانه هاست. خدای مهربان و حکیم، در مورد قحطی زمان یوسف می فرماید :

 

قَالَ تَزْرَعُونَ سَبْعَ سِنِینَ دَأَبًا فَمَا حَصَدْتُمْ فَذَرُوهُ فِی سُنْبُلِهِ إِلَّا قَلِیلًا مِمَّا تَأْکُلُونَ ﴿۴۷

گفت هفت‏ سال پى در پى مى ‏کارید و آنچه را درویدید جز اندکى را که مى ‏خورید در خوشه‏ اش واگذارید (۴۷)

 

این آیه میفرماید که برای نگهداری گندم، هفت سال پیاپی آن را با خوشه اش نگهداری کنید؛ تا فاسد نشود. بسته بندی های خدای رحمان، مواد نگهدارنده نمی خواهد. بلکه روش عجیبی در آن نهفته است. آیه می فرماید که گندم را با خوشه نگهدار کنید تا خواص خود را از دست ندهد.

 بشر باید از این سیستم یاد بگیرد. وقتی زمستان میرسد، برف می بارد و روی زمینهای کشاورزی می نشیند و همین برف از سرما زده شدن این محصولات جلوگیری میکند. در واقع برف یک سیستم کامل و گلخانه ای عجیب و سالمی است که بشر تا قیامت هم نمی تواند مثل آن را ایجاد کند. همانطور که در مقالات جادوی شیاطین قسمتهای آخرالزمان بیان شد، این نعمت را متاسفانه از دست خواهیم داد و وارد یک دنیای شیمیایی و پر از خطا و پر از زحمت میشویم. درس دیگری که از این آیه می گیریم این است که هر چیزی را به حالت آماده و مصرفی تبدیل نکنیم. هر چیزی را به پول  تبدیل نکنیم؛ که در آن صورت قدر آن را نخواهیم دانست و در آن اسراف و زیاده روی می کنیم.

اما بشر به خیال خود، بعضی نگهداری های بیهوده را انجام میدهد که غیر از لذت، هیچ هدف دیگری پشت آن نیست. مثلا سیر را هفت سال در سرکه می اندازد، تا بعد از هفت سال بخورد. مثلا ادعا دارد که این نوع ترشی برای قلب خوب است که ادعایی اثبات نشده است. ادعاهای عجیب و غریب و افسانه ای برای این ترشی ذکر میکنند که بیشترش گزاف است. خواص خود سیر خیلی بیشتر از سیر ترشی هفت ساله است. یکی بود که سیر ترشی هفت ساله درست کرده بود و شیره خرما هم با آن قاطی کرده بود. بعضی مواقع که سرکه سیر کم باشد، شرایط تخمیر شیره خرما فراهم میشود و این ترشی به یک نوع مشروب تبدیل میشود. انسان از انواع حیله ها استفاده میکند تا خودش را فریب دهد. اگر سیر فایده ای داشته باشد، باید آن را تازه بخورید و گرنه بیشتر خواصش را از دست میدهد. بسته بندی خدای رحمان از هر نوع بسته بندی دیگری بهتر است. انسان در بسته بندی خدای رحمان دستکاری میکند و فکر میکند معجون عجیب و جادویی بدست آورده است.  مواد بی خاصیت و مرده درست میکند و فکر میکند خوشمزه است. اینها نمونه مصرف مردار است.

آیه طالوت از غرفه صحبت می‌کند. جالب است که در آیه دیگری از اختصاص یافتن غرفه‌ای در بهشت به صابران، به خاطر صبر کردن در این دنیا صحبت می‌فرماید:

 

أُولَئِکَ یُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِمَا صَبَرُوا وَیُلَقَّوْنَ فِیهَا تَحِیَّةً وَسَلَامًا ﴿۷۵

اینانند که به پاس آنکه صبر کردند غرفه[هاى بهشت را] پاداش خواهند یافت و در آنجا با سلام و درود مواجه خواهند شد (۷۵)

 

خَالِدِینَ فِیهَا حَسُنَتْ مُسْتَقَرًّا وَمُقَامًا ﴿۷۶

در آنجا جاودانه خواهند ماند چه خوش قرارگاه و مقامى (۷۶)

 

غرفه بهشتی، یعنی هر چیزی در بهشت به اندازه و میزان است و کسی بیمار نمیشود و همه چیز تحت روال طبیعی خود و متعادل طی میشود. خدای مهربان به ما دهان و دندان و مری و معده و روده داده است تا طی این فرآیند، مواد مورد نیاز بدن خود را فراهم کنیم. حتی یواش یواش غذا خوردن و جویدن کامل آن هم کمکی است به این موضوع. این فرآیند همراه با صبر و حوصله است و تا حدی زمانبر هم هست.

این فرآیند در مورد اینپوتهای روانی هم صادق است. خیلی از کلیپ‌های فضای مجازی، قطعات آماده‌ای هستند که فیبر و سبوس ندارند و مثل آبمیوه هستند. خیلی راحت میتوان در آن زیاده روی کرد. معمولا مردم زیاده روی در خوردن را بوسیله حالتهای تهوع و یا پرشدگی احساس میکنند. ولی زیاده روی در ویوی کانالهای مجازی، نشانه خاصی ندارد و تنها راه خستگی چشمان و بدن است.

شما یک فیلم دو ساعته می‌بینید، در آخرش دو سه نکته از آن برداشت می‌کنید. اما در یک کلیپ دو دقیقه‌ای ،  گاهی نکات زیادی را  به شما میگوید که این هم نوعی پرخوری است. گاهی در اینستاگرام دهها کلیپ نگاه می‌کنید که مثلاً یکی از این کلیپ‌ها می‌گوید: بیست نکته برای خوشبختی ، ده نکته برای شاد بودن، سی نکته برای موفقیت و ...  این‌ها نتایج زیادی را به روان شما وارد می‌کنند که بیشتر اغراق است و روان شما با این همه نکات، دچار پرخوری می‌شود. اگر یک فیلم سه ساعته یک نکته داشته باشد، مفید تر است تا اینکه یک کلیپ چند دقیقه‌ای، بیست نکته داشته باشد. زیرا بیست نکته نوعی فریب است و مطمئنا تعدادی از این نکات یا دروغ هستند و یا کم اهمیت و یا منحرف کننده. نکات مهم را در کنار نکات بی اهمیت و غلط قرار دادن، خودش یک نوع فریب است و ممکن است که باعث القای حس بی تفاوتی در شما شود. فرض کنید یکی از کلیپها میگوید:

دزدی نکنید، حق کسی را نخورید ، شام  غذای گوشتی نخورید

 

نکته اولی و دومی ، نکات مهمی هستند، اما سومی بی ربط است و ممکن است برای بی اهمیت کردن اولی و دومی گفته شود و یک نوع فریب است.

فراوانی از این نوع نکات، خیلی خطرناک است که قرآن از آن به عنوان نهر نام می‌برد. گاهی کانال‌های جوک و خنده روزانه دهها جوک دارند که همه این‌ها پرخوری است. یکی از ضررات عادت به این کانالها این است که بعد از مدتی، دیگر روان شما به این‌ها هم مقاومت پیدا می‌کند و دیگر به این نوع جوکها هم نمی خندد و باید برای شما کارشناس جوک بیاورند تا با فشار کلمات مقداری خنده بدست آورید. خیلی ها در گوش دادن آهنگها زیاده روی کردند و بعد از مدتی مجبور شدند برای کمی گریه و خنده، به کنسرتهای موسیقی بروند و هزینه های زیادی در این راه بکنند. در این حالتها، دیابت روانی پیش آمده است. وقتی دیابت روانی پیش آید یعنی در تغذیه و فرآیند جذب و هضم، صبر وجود نداشته است. بنابراین تاثیر مستقیم آن بر روان ما این است که انسان زود از کوره در می‌رود، زود عصبانی میشود، زود تصمیم میگیرد و کلاً فرایند صبر را از دست می‌دهد. کسانی که سبک تغذیه‌ای مبتنی بر عجله در جذب و هضم غذاها دارند، نمی‌توانند روزه بگیرند؛ زیرا چرخه معیوبی را برای خود ایجاد کرده‌اند. همانطور که افراط در تغذیه مشکلاتی را بوجود میاورد، تفریط هم مشکلات دیگری را بوجود می آورد. افراط و تفریط در تغذیه مشکلاتی را به وجود می‌آورد:

تفریط : وقتی فرد غذایش را خیلی کم کند، سطح انرژیش پایین میاید، به تبع آن در فعالیتهای روزمره اش اختلال پیش میاید. دچار غم و غصه میشود و بعد دوباره کم خوری میکند و این سیکل معیوب ادامه می یابد تا به مرحله ناتوانی می رسد.

 

افراط : سریع خوری و زیاده خوری هم باعث متابولیسم زیاده از حد در بدن شده و همین باعث تولید تنش و پیش فعالی و انرژی خیلی زیاد می‌شود و فرد مجبور به زیاده روی دوباره میشود و به یک پرخور واقعی تبدیل میشود و حتی به مرحله ای میرسد که تحمل دو دقیقه گرسنگی را ندارد. این فرد آنقدر از پایه های اولیه بدنی خود فاصله گرفته است که در مواقع گرسنگی، فورا فشارش می افتد و توانایی های پایه ای و اولیه خود را از دست میدهد. خدای قادر متعال در درمان بیماری ایوب از پا شروع میکند. زیرا برای درمان هر نوع بیماری قبل از هر چیزی باید به پایه ها و دفالتهای کارخانه برگردیم. وقتی بیمار میشوید، قبل از شروع هر نوع درمانی، باید پرخوری را کنار بگذارید و به حالت اعتدال برگردید. حالت اعتدال یعنی همان حالت پایه. بعضی افراد می ترسند که آب سرد روی خود بریزند. البته اگر آنها ابتدا، آب سرد را روی پاهای خود (نشانه پایه بدن) بریزند، دیگر ترسشان می ریزد و برای تر کردن بقیه بدن خود راحت ترند. از این نوع ترسها در زندگی زیاد است. به همین خاطر خدای مهربان، به ایوب به حالت امری دستور میدهد.

 

ارْکُضْ بِرِجْلِکَ هَذَا مُغْتَسَلٌ بَارِدٌ وَشَرَابٌ ﴿۴۲

[به او گفتیم] با پاى خود [به زمین] بکوب اینک این چشمه ‏سارى است‏ سرد و آشامیدنى (۴۲)

 

این آیه، یک دستور از عالم بالاتر است و علم پزشکی هیچوقت به کنه و عمق آیه بطور کامل پی نخواهد برد. علم پزشکی باید مفاهیم این آیه را عمیقا مورد توجه قرار دهد و طبق آن عمل کند.

خدای حکیم در آیه از پا صحبت می فرماید و به ایوب دستور میدهد که با پاهای خود به زمین بکوبد. یعنی به پایه ها و دفالتهای بدنی خود برگردد. برگشتن به پایه ها و دفالتها همراه با سختی است. مثل رفتن در آب سرد. این حالت کمی جرات میخواهد و حتی ممکن است تا یکی آب سرد روی شما نریزد، ترس شما نریزد. بعضی روشهای درمان و بعضی شیمی درمانی ها دقیقا توانایی های پایه ای بدن بیمار را هدف می گیرد و در بیشتر مواقع، بیمار توانایی اولیه بدنی خود را از دست میدهد و از بین میرود. خدا کتاب نازل میکند برای همه مردم، اعم از عامه مردم، متخصصان تغذیه و درمان و غیره . همگی موظفیم از این راهنماییها استفاده کنیم.

به هر حال، افراط و تفریط در هر زمینه ای، شما را از پایه های بدنی دورتر میکند. پایه های بدنی همان حالت اعتدال است در خوردن، خوابیدن، درمان و ... . افراط و تفریط هر دو مضرند و چرخه‌های معیوبی را برای آدمی درست می‌کنند. افراد نمی‌توانند از این چرخه خارج شوند، مگر اینکه استایل خود را تغییر دهند. این چرخه معیوب در جهنم هم به معنای واقعی وجود دارد. در جهنم افراد می‌خواهند که از این چرخه خارج شوند ولی ناچارا به چرخه باز می‌گردند.

 

کُلَّمَا أَرَادُوا أَنْ یَخْرُجُوا مِنْهَا مِنْ غَمٍّ أُعِیدُوا فِیهَا وَذُوقُوا عَذَابَ الْحَرِیقِ ﴿۲۲

هر بار بخواهند از [شدت] غم از آن بیرون روند در آن باز گردانیده مى ‏شوند [که هان] بچشید عذاب آتش سوزان را (۲۲)

 

اصلا مفهوم حلال و حرام در همین زیاده روی ها نهفته است. باید دید جدیدی نسبت به مفاهیم حلال و حرام پیدا کنیم. نان حلال یعنی عدم زیاده روی در مصرف. نان حرام هم یعنی زیرپاگذاشتن پیمانه ها، زیرا باعث شکستن حریمها می‌شود. شما یک کتاب را می‌خوانید ممکن است چندین روز طول بکشد و این باعث جذب آهستگی مطالب کتاب میشود. اما در خواندن کلیپ‌های چند دقیقه‌ای، افراد دچار زیاده‌خوری روانی می‌شوند. در این زیاده روی و زیاده خوری ها، خطوط قرمز و حریمها شکسته میشوند.

اگر تخم مرغ را در آب از قبل داغ بگذارید، می‌ترکد، یا اگر آن را به سرعت بجوشانید، باز هم می‌ترکد. آهستگی و کم بودن دما باعث پخته شدن یک تخم مرغ میشود و گرنه تخم مرغ می شکند و مواد آن بیرون می ریزد. این آهستگی باید در روان ما و در جسم ما هم تاثیر داده شود. اگر یواش غذا بخورید، بموقع متوجه سیر شدن خود می‌شوید و دیگر پرخوری نمی‌کنید. اما وقتی غذاها فیبر و سبوس نداشته باشند، باید مواظب افتادن در محوطه پرخوری باشیم.

انسان باید خودش و همچنین فرایند خودش را بشناسد. نود درصد سلامت جسم و روان در صبر است. حتی خدای مهربان  اندازه و به مقدار به ما می‌دهد؛ زیرا اگر به یکباره همه چیز به ما بدهد، کار دست خودمان می‌دهیم.

 

وَإِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلَّا عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ ﴿۲۱

و هیچ چیز نیست مگر آنکه گنجینه ‏هاى آن نزد ماست و ما آن را جز به اندازه‏ اى معین فرو نمى‏ فرستیم (۲۱)

 

در روم باستان، افراد پولدار در بعضی مهمانیها آنقدر می خوردند تا که استفراغ کنند. بعدش از مهمانی بیرون آمده و با فشارهایی که به خود می آوردند، سعی میکردند که آنرا استفراغ کنند تا دوباره جا باز کنند و دوباره پرخوری کنند. این فرآیند چندین بار ادامه می یافت و این شده بود تفریح پولدارهای روم باستان!

 

خوردن برای استفراغ و استفراغ برای خوردن

 

این سیکل معیوب و زشت، در میان آنان رواج داشته است. واقعا انسان هچوقت ندانست و همین حالا هم نمی داند چطوری زندگی کند و هیچوقت هم به یک سبک درست زندگی کردن دست نیافت. افراد برای بدست آوردن دوپامین و هورمون شادی ناشی از خوردن غذاها، حاضر بودند که پُر پُر بخورند تا حد استفراغ و بعد استفراغ میکردند تا دوباره جاباز کنند و آن لذت را دوباره تکرار کنند. این شده بود تفریح برایشان! این یک اعتیاد بود، البته یک اعتیاد خیلی عجیب و غریب و زشت و چندش آور.

در قسمتهای قبل ثابت شد که در زمان ما خون، همان پودرها و داروها و دوپینگها و قرصهایی هستند که بدون اضطرار مصرف میشوند. اینها ترکیب بدنی و روانی انسان را به هم میزنند و او را دچار مشکل و ناتوانی های مختلف میکنند. مردان باشگاه میروند و مواد خون مانند مصرف میکنند و بالاتنه بزرگ میکنند و زنان مواد خون مانند مصرف میکنند و پایین تنه بزرگ میکنند و این عدم هماهنگی بین زن و مرد را بزرگتر می کند (یکی بالاتنه و دیگری پایین تنه بزرگ میکند و این دو جهت مخالف همند) و آنان را بیش از پیش از همدیگر دورتر میکند. خدای مهربان مردان و زنان را با بدنهای طبیعی آفریده است و دستکاری در خلقت خدا، نوعی دهن کجی نسبت به نظام رحمانی است و قطعا مودت و رحمت را بین زنان و مردان از بین می برد. انسان نمی داند چطوری روی زمین زندگی کند. اگر دستورات و اوامر خدا رعایت نشود، تمام این دنیا میشود مشکل برای انسان. بعد از مدتی زن و مرد میشوند رقیب و ضد همدیگر و مودت و رحمت بین آنان بی معناست.

اینها همگی نشان از ضعیف بودن انسان دارد. انسان ضعیف خلق شده است و واقعا از هر نظری ضعیف است. بنابران نیاز دارد که با شوکهایی سیستم ایمنی بدن و روان خویش را بیدار کند. گاهی افراد از دست چنین عادتهایی خسته میشوند و راه نجاتی هم ندارند. خدای مهربان برای این جور حالات، راه گشایش هم دارد.

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ به نام خدای رحمتگر مهربان

وَالْفَجْرِ ﴿۱سوگند به سپیده‏ دم (۱)

وَلَیَالٍ عَشْرٍ ﴿۲و به شبهاى دهگانه (۲)

وَالشَّفْعِ وَالْوَتْرِ ﴿۳و به جفت و فرد (۳)

 

فجر به معنای گشایش و راه حل هم هست. وقتی نا امید شوید و هیچ راه حلی ندارید و به بن بست بخورید؛ خدای حکیم در سوره فجر روش ترکیبی شبانه و زوج و فرد را با هم برای حل بن بستها ارائه میدهد. خدای رحمان برای حالتهای اضطرار این روشها را فرموده است، تا در آغوش روشهای مصنوعی نیفتیم.

زوج و فرد معانی متفاوتی را میدهد و بسته به مشکل، باید آن را متناسب انتخاب کرد. مثلا کسی که مشکل گوارشی دارد، میتواند یک روز در میان، روزه بگیرد تا ده شب وَلَیَالٍ عَشْرٍ  (ده شب = یازده روز). یا اینکه یک روز در میان، رژیم غذایی اش را عوض کند. این همان زوج و فرد است (وَالشَّفْعِ وَالْوَتْرِ ). یعنی ضربدری سیستم گوارشی اش را شوکه کند تا بیدار شود. اگر پزشکان در این آیات دقت کنند، میتوانند از روی آن، روشهای درمانی خوبی را بدست آورند و مردم را از دست داروهای شیمیایی نجات دهند و یا مصرف دارو را برای بیماران به حداقل برسانند. آدمی از تخصص خودش باید بدرستی و در راه صحیح استفاده کند و این در واقع مثل جهاد در راه خداست. جهان بدون تلاش و کوشش جهادگران در راه خدا، مسیر درستی را در پیش نخواهد گرفت. در زمانه ما، جهاد در راه خدا همین است. علم بشری باید به این سمت سوق داده شود که حالت خونخواری را کم کند و حالتهای اضطراری را با تحقیقات و توصیه های علمی به حداقل برساند. انسان باید در راه و مسیر حلال و حرامهای خدا گام بردارد و از نظر علمی و پژوهشی در این راه تلاش و کوشش کند. وقتی خدا می فرماید که خون حرام است بجز در حالت اضطرار. یعنی از نظر علمی و پزشکی تحقیقات شود که چطوری حالت اضطرارش را کم کنیم.

گاهی شاید تلاش کرده باشید که یک در را با کلید باز کنید؛ اما هر چه تلاش میکنید، کلید نمی چرخد و گیر میکند. در این حالت با دست چپ آن را آزمایش میکنید؛ براحتی باز میشود. این برای خود من بارها پیش آمده است. زیرا مقدار نیرو، جهت وارد کردن نیرو، زاویه فشار به کلید و ... برای دو دست متفاوت است. چیزی که با دست راست باز نشد، با دست دیگر آزمایش کنید، شاید باز شد. این مورد ما را یاد همان زوج و فرد می اندازد. رژیمهای متفاوت ده شبانه روزی و زوج و فرد میتواند راهگشا باشد و این همان راه حل اساسی است که در سوره فجر میفرماید.

این راه حل برای هر فردی متفاوت است و هدف این است که هر کسی به توانایی های اولیه و سطح خود برسد. هر انسانی باید توانایی های اولیه خود را در پندار، کردار و گفتار بشناسد و به آن برگردد و در آن زیاده روی نکند.

 

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ ﴿۲

اى کسانى که ایمان آورده‏ اید چرا چیزى مى‏ گویید که انجام نمى‏ دهید (۲)

 

کَبُرَ مَقْتًا عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ ﴿۳

نزد خدا سخت ناپسند است که چیزى را بگویید و انجام ندهید (۳)

 

إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفًّا کَأَنَّهُمْ بُنْیَانٌ مَرْصُوصٌ ﴿۴

در حقیقت ‏خدا دوست دارد کسانى را که در راه او صف در صف چنانکه گویى بنایى ریخته شده از سرب‏اند جهاد مى کنند (۴)

 

هر کسی باید به اندازه گلیم خود، پا دراز کند. حتی در این ضرب المثل هم، دارد از پا صحبت میکند. فقط در این حالت آدمی میتواند در صف رزمندگان راه خدا قرار گیرد. رزمندگان راه خدا کسانی هستند که در راه و روش رحمانی زندگی میکنند و استایل او را بر می گزینند و در راه او تلاش و کوشش خود را میکنند. قطعا خدا آنان را در راه خدا هدایت میکند.

 

وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ ﴿۶۹

و کسانى که در راه ما کوشیده‏ اند به یقین راه ‏هاى خود را بر آنان مى ‏نماییم و در حقیقت ‏خدا با نیکوکاران است (۶۹)

 

وَمَا لَنَا أَلَّا نَتَوَکَّلَ عَلَى اللَّهِ وَقَدْ هَدَانَا سُبُلَنَا وَلَنَصْبِرَنَّ عَلَى مَا آذَیْتُمُونَا وَعَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُونَ ﴿۱۲

و چرا بر خدا توکل نکنیم و حال آنکه ما را به راه ‏هایمان رهبرى کرده است و البته ما بر آزارى که به ما رساندید شکیبایى خواهیم کرد و توکل‏کنندگان باید تنها بر خدا توکل کنند (۱۲)

  • اسعد حسینی